شدیم از یاد یکدیگر فراموش
دو راهی بین ما بگشوده آغوش
از آن عشقی که در ما شعله میزد
به جا مانده اجاقی سردو خاموش
میون منو تو
دو راهی نشسته
صدایی نمونده
به لبهای بسته
به لبهای خموش این دوراهی
نشسته قصه غمگین رفتن
همیشه راه ما با هم یکی بود
ولی راهت جدا شد دیگر از من
اگر در چشم هم اشکی ببینیم
توان رفتن از ما میگریزد
برو بگذار این دیوار کهنه
به نام عشق ما در هم بریزه
میون منو تو
دو راهی نشسته
صدایی نمونده
به لبهای بسته
میون منو تو
دو راهی نشسته
صدایی نمونده
به لبهای بسته
میون منو تو
دو راهی نشسته
صدایی نمونده
به لبهای بسته
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0